من تشنه ام خورشید می خواهم

رنگین کمان

مطالب جالب و خواندنی

من تشنه ام خورشید می خواهم

نامه ات که به دستم رسید من خواب بودم نامه ات بیدارم کرد.نامه ات ستاره ای بود که نیمه شب در خوابم چکید و ناگهان دیدم که بالشم خیس هزاران قطره نور است.دانستم که تو اینجا بوده ای و نامه را خودت آورده ای.ردپای تو روشن است.هرجا که نور هست،تو هستی،خودت گفته ای که نام تو نور است.نامه ات پر از نام بود.پر از نشان و نشانی.نامت رزاق بود و نشانت روزی و روز.گفتی که مهمانی است و گفتی هر که هنوز دلی در سینه دارد دعوت است.گفتی که سفره آسمان پهن است و منتظری تا کسی بیاید و از ظرف داغ خورشید لقمه ای برگیرد.و گفتی هر کسی بیاید و جرعه ای نور بنوشد عاشق می شود.گفتی همین است آن اکسیر،آن معجون آتشین که خاک را به بهشت می برد.و گفتی که از دل من تا آخرین کوچه کهکشان راهی نیست.اما دم غنیمت است و فرصت کوتاه و گفتی اگر دیر برسیم شاید سفره ات را برچیده باشی آن وقت شاید تا ابد گرسنه بمانیم...

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





[ چهار شنبه 25 تير 1393برچسب:,

] [ 17:18 ] [ ندا ]

[ ]