قالی بزرگی است زندگی
هر هزار سال یک بار فرشته ها قالی جهان را در 7 آسمان می تکانند.تا گرد و خاک هزار ساله اش بریزد و هر بار با خود میگویند:این نیست قالی ای که قرار بود انسان ببافد،این فرش فاجعه است...با زمینه ی سرخ خون و حاشیه های کبود معصیت،با طرح های گناه و نقش های برجسته ی ستم.
فرشته ها گریه میکنند و قالی آدم را می تکانند و دوباره بر زمین پهنش میکنند.رنگ در رنگ،گره در گره،نقش در نقش،قالی بزرگی است زندگی که تو میبافی،من میبافم،او مبافد و همه بافته ایم،می بافیم و نقش میزنیم،میبافیم و رج به رج بالا میبریم،میبافیم و میگستریم.
دار این جهان را خدا بر پا کرده و خدا بود که فرمود:ببافید و آدم نخستین گره را بر پود زندگی زد و هر که آمد،گره ی تازه ای زد و رنگی ریخت و طرحی بافت و چنین شد که قالی آدمی رنگ رنگ شد.
آمیزه ای زیبا و نازیبا،سایه روشنی از گناه و ثواب.گره تو هم بر این قالی خواهد ماند.طرح و نقشت نیز و هزار ها سال بعد،آدمیان بر فرشی خواهند زیست که گوشه ای از آن را تو بافته ای.
کاش گوشه ای را که سهم توست زیبا تر بنویسی!
نظرات شما عزیزان: